يا زهرا
راهِ دوری نَرَوَد فاطمه جان گاه گهی
یک دو تا قاچ از آن سیب به ما هم بدهی
سر به جز زیر ِ سرای تو وبال است وبال
نوکری جز به نگاه تو محال است محال
وقتی اعجاز کند خاکِ سر ِ چادر ِ تو
خاکِ پایِ تو شدن اوج کمال است کمال
سینه ات سینه یِ سینای رسول است و بر او
بوسه بر سینه ی تو طبق روال است روال
آتش ِ دوزخ اگر بر تو حرام است حرام
آتش ِ عشق تو بر شیعه حلال است حلال
بس که اوصاف تو پُر کرده همه دنیا را
این برای همه ی دَهر سؤال است سؤال
که تو رَبّی؟! ملکی؟! انسیه ای؟! حورایي؟!
تو رسولُ اللَهی یا حیدری یا زهرایی؟!
تو رسیدی و جهان آینه بندان شد و بعد
پَر ِ جبریل پُر از کوثر ِ قرآن شد و بعد
به خدیجه خبر ِ آمدنت را دادند
میزبانِ تو سر ِ خوانِ تو مهمان شد و بعد
مادر ِ عالم و آدم شدی و با قَدَمَت
شجره طیبه از میوه فراوان شد و بعد
پس از آنی که جهان مزرعه ی طوبا شد
نوه ی پنجم تو وارد ایران شد و بعد
شهر و آبادیِ ما عطر ِ خوش ِ یاس گرفت
شهر و آبادیِ ما یکسره سلمان شد و بعد
اینچنین مکتبِ ما مکتبِ ایمانی شد
قوم ِ ما جیره خور ِ شاهِ خراسانی شد
سر ِ سجاده نگاهِ تو قمر میسازد
اشک میریزی و چشم ِ تو گُهر میسازد
هر قنوتی که تو در نافله ها میگیری
از شبِ تار ِ علی صبح ِ ظفر میسازد
در دلِ خانه فقط نیمه نگاهت ، نفست
فضه یِ خادمه را معجزه گر میسازد
هرکجا دور ِ سر ِ شیعه بلا میگردد
گوشه یِ چادر ِ تو دفع ِ خطر میسازد
لذتِ پر زدنِ سویِ شما را دارد
به مَذاق ِ دلِ ما روضه اگر میسازد
مادری کردی و در روضه صدایم کردی
سر ِ سجاده نشستی و دعایم کردی
بی تو هیهات زمین میل ِ بهاری بکُنَد
یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکُنَد
روز ِ محشر همه را خاک نشین کرده خدا
تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکُنَد
به فُلانی و فُلانی و فُلان گفتی: نَه
تا علی از تو فقط خواستگاری بکُنَد
آنقَدَر خواسته ات را به کسی دَم نزدی
که علی مانده برایِ تو چه کاری بکُنَد
بعدِ نُه سال چه گفتی که علی غمگین است؟!
چه سبب شد که علی فکر عَماری بکُنَد
خط بکش دور ِ سفر را و بمان پیش علی
بنْگَر این دیده یِ تر را و بمان پیش علی
صحبت از هرچه که خواهی بکن از رفتن نَه
پیش ِ چشم ِ نگرانِ همه جان کندن نَه
گفته ام تا بنویسند سر ِ کوچه دگر
سَدِّ معبر جلویِ مادر ِ آبستن نَه
چند روز است که دلشوره به زینب دادی
پنج سالش شده پس پیرُهن آوردن نَه
بین ِ گودال زمانی که حسین افتاده
تو سراسیمه بیا و بگو از گردَن نَه…
چکمه و سینه و زخم ِ پسر زهرا نَه
تبر و ساقه یِ خشکیده یِ یک گلشن نَه
****************
جديد
يا فاطمة الزهرا(س)
فاطمه آئينه ي زلالِ علي بود
عکس جماليّه يِ جلال علي بود
فاطمه نُه سالِ اول نفسش هم
مالِ پيمبر نبود مالِ علي بود
هيچ نيازي به قُربِ عرش ندارد
فاطمه ديدن خودش کمال علي بود
مثل پيمبر يکي دو مرتبه، نَه! نَه!
بوسه به دستش زدن روال علي بود
نيست تعجب اگر ذوالفقار را بفروشد
فاطمه شمشيري از جلال علي بود
شير خدا دست نزد به پختن غيري
سفره يِ زهرا فقط حلال علي بود
تار شد و کم نشد تلألوءِ نورش
فاطمه خورشيد لم يزال علي بود
خورد زمين و بلند کرد علي را
با پرو بال شکسته بال علي بود
گفت که بارم امانت است نیفتد
بسکه به فکر علی و آل علی بود
:: موضوعات مرتبط:
,
,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1