سدرة المنتهي
نام درختي در آسمان هفتم است که در آيه ي 14 سوره ي نجم هم ذکر شده است. «سدرة المنتهي»، لقب امام قائم (عج) است.
زيارت ناحيه مقدسه
زيارت نامه اي است که به امام زمان عليه السلام نسبت داده شده است. مضامين بلند و نيز تأييد برخي از علماي شيعه، اين نسبت را تقويت مي کند. اگر چه برخي نيز به انتساب آن به حضرت ولي عصرعليه السلام ترديد کرده، آن را از تأليفات سيد مرتضي دانسته اند و ممکن است گفته شود اصل زيارت از حضرت مهدي عليه السلام نقل شده؛ اما سيد مرتضي بخش هايي را به تناسب به آن افزوده است. بنابراين انتساب قطعي آن به حضرت مهدي عليه السلام، محل تأمّل است. متن زيارت، خطاب به سيدالشهدا و شهداي کربلا است و نام يکايک آنان، اغلب با ذکر اوصاف و خصوصياتشان و نيز اسامي قاتلان آن شهدا در آن آمده است. اين زيارت در کتاب مفاتيح الجنان ذکر نشده؛ ولي اين چيزي را از آن کم نکرده و همچنان مورد توجه بزرگان شيعه بوده است. هيچ زيارتي، عمق فاجعه کربلا را همانند زيارت ناحيه بيان نکرده است؛ مثلاً در «زيارت عاشورا» فقط اشاره اي به عظمت مصايب امام حسين عليه السلام و فاجعه عاشورا شده است؛ ولي همانند زيارت ناحيه نيست و در هيچ موردي مصيبت عاشورا آن گونه که بوده جلوه داده نشده است. زيارت ناحيه مقدسه، همانند زيارت عاشورا براي روز عاشورا وارد شده و در غير عاشورا نيز خوانده مي شود.
پرچم حضرت مهدي هنگام ظهور
در روايات فراواني ذکر شده که پرچم حضرت مهدي عليه السلام هنگام ظهور، همان پرچم پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله است.اهميت اين امر به قدري زياد است که در غيبت نعماني بابي تدوين شده با اين عنوان که پرچم پيامبر بعد از جنگ جمل، باز نخواهد شد؛ مگر به دست قائم عليه السلام. امام صادق عليه السلام درباره آن پرچم به ابوبصير فرمود: «اي ابا محمد! به خدا قسم آن پرچم نه از پنبه است و نه از کتان و نه از ابريشم و نه از حرير، عرض کردم: پس از چه چيزي است؟ فرمود: از ورق (برگ) بهشتي است. رسول خداصلي الله عليه وآله در روز بدر آن را برافراشت، و بعد آن را در هم پيچيد و به علي عليه السلام داد. پس همچنان نزد علي عليه السلام بود تا هنگامي که روز بصره فرا رسيد، آن را برافراشت. پس خداوند پيروزي را نصيب او ساخت. سپس آن حضرت آن را در هم پيچيد و آن اينجا نزد ما است. هيچ کس آن را نخواهد گشود تا آن گاه که قائم عليه السلام قيام کند و چون او قيام نمود، آن را برخواهد افراشت.». و از علي عليه السلام روايت شده، آنگاه که حضرت مهدي عليه السلام پرچم خويش را به اهتزاز در آورد بين مشرق و مغرب براي او روشن خواهد شد.
كناسه
نام محلّي در کوفه است که در آن جا «يوسف بن عمر ثقفي» با «زيد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليه السّلام» جنگيد. طبق روايتي حضرت مهدي (عج) دجّال را، در کناسه کنار کوفه به دار مي زند.
بلالي
«ابو طاهر، محمّد بن علي بن بلال» معروف به «بلالي» از وکلاء امام زمان (عج) در دوران غيبت صغري است. وي را از جمله کساني دانسته اند که شيعيان اماميّه به عنوان راوي احاديث شهرت دارد و علاوه بر آن در زمره ي وکلاي اصلي بغداد بود و با امام دهم و يازدهم روابط نزديکي داشت. بلالي، نيابت «محمّد بن عثمان» را انکار کرد و مدّعي شد که خود، وکيل امام غائب (عج) است، او وجوهات امام را در نزد خود نگاه داشت و از ارائه آن به «محمّد بن عثمان» سرباز زد ادّعاي او موجب انشعابي جدّي در ميان اماميّه شد، زيرا عدّه اي از اماميّه همچون برادرش «ابوطيّب» و «ابن حِرزْ» ادّعاي او را پذيرفته و از او پيروي مي کردند. اين انشعاب پس از اندک زماني از بين رفت.
خيمه
از آن در روايات فراواني به عنوان جايگاه فرماندهي و هدايت نيروها، به وسيله حضرت مهدي عليه السلام در هنگام ظهور ياد شده است. امام صادق عليه السلام فرمود: «... پس هر کس امام خود را شناخت همانند کسي است که در خيمه قائم عليه السلام باشد».
الموتور بِابيه
«موتور» از نظر لغت به کسي گويند که يکي از کسانش کشته شده؛ ولي خونبهاي او گرفته نشده است. در برخي از روايات از حضرت مهدي عليه السلام، به عنوان «موتور بوالده» و يا «موتور بابيه» ياد شده است؛ يعني، کسي که پدرش کشته شده و از خون او مطالبه و خونخواهي نشده است. مراد از «پدر» در اين روايت، ممکن است امام حسن عسکري عليه السلام باشد و ممکن است مقصود امام حسين عليه السلام باشد و يا اينکه جنس پدر است که شامل تمامي ائمه معصومين عليهم السلام باشد.
نيابت خاصه
آن است که امام قائم (عج)، اشخاص خاصّي را، نائب خود قرار دهد، و به اسم و رسم معرّفي کند، و هر کدام را، به وسيله نائب پيش از او به مردم بشناساند. بنا براين کساني که در دوره غيبت صغري، نيابت داشتند، و با اسم و رسم معرّفي شده بودند، «نائب خاص» ناميده مي شوند. نائبان خاص را، «نوّاب خاص»، و «نوّاب اربعه» مي گويند.
ابوالحسن
«ابوالحسن»، از کنيه هاي حضرت صاحب الزّمان (عج) است. «ابوالحسن» کنيه ي مولي الموحّدين، حضرت علي عليه السلام هم، است.
اعاجم
عنوان گروهي از ياران حضرت مهدي (عج) است. «اعاجم» يعني غير عربها، چنانکه هم اکنون نيز ما نشانه هايش را در ايران، افغانستان و پاکستان و... مي بينيم، امام زمان (عج) ياران بسيار مقاوم و خستگي ناپذير و مخلص در اين کشورهاي عجمي دارد. همين افراد مي توانند هسته ي مرکزي ارتش نيرومند امام عصر عليه السلام را در کشور هاي عجمي تشکيل دهند و سپس به توسعه ي آن اقدام جدّي کنند.
كامل بن ابراهيم مدني
«کامل بن ابراهيم مدني»، از کساني است که به زيارت و ملاقات امام عصر (عج) نائل شد. گروهي از مفوّضه او را به محضر امام حسن عسکري عليه السّلام فرستادند تا سؤالاتي از محضر امام عليه السّلام بپرسد. وي وارد مجلس امام عليه السّلام شد و در کنار دري که پرده اي بر آن آويخته بود، نشست. پيش از آنکه سؤالاتش را طرح کند، بادي وزيد و پرده کنار رفت. حضرت قائم (عج) که در آنجا بودند، پاسخ پرسشهاي او را، ارائه فرمودند.
پايان تاريخ
همه اديان الهي و بيشتر مکاتب بشري، درباره پايان تاريخ، اظهار نظر کرده اند. در همه پيش گويي هاي مربوط به آخِرُالزّمان، خبرهاي وحشتناک و نگران کننده اي وجود دارد ولي اغلب بر اين امر اتّفاق نظر است که پايان کار بشر، روشن و سعادت آميز است. در تمام فرقه ها و مذاهب اسلامي، کم و بيش سرانجام سعادت مند بشر پيش بيني شده است.در متون زرتشتي (از آيين هاي باستان) به صراحت از دوره طلايي بشر در پايان جهان ياد شده که به آشوب ها و بلاهاي بسيار مسبوق مي گردد و با ظهور واپسين منجي (سوشيانس) محقّق مي شود.در آيين هندوان نيز هر دوره انساني به چهار قسمت تقسيم شده که قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدريجي معنويت اوّليه است و از آن، به عصر ظلمت تعبير مي شود؛ سپس منجي بشر ظاهر شده و با فروپاشي جوامع انساني و از بين رفتن شرارت ها، دوره اي نو آغاز مي گردد.در متون بودايي نيز از اين دوره، سخن به ميان آمده است. در اديان ابراهيمي - بيش از آيين ها و مکاتب ديگر - بر دوره طلايي بشر در پايان تاريخ، تأکيد شده است. در عهد عتيق، برقراري سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پيش بيني شده که به وسيله «مسيح» محقّق مي شود.در عهد جديد نيز به اين مطلب پرداخته شده و مکاشفه يوحنا به طور کامل به حوادث ناگوار آخِرُالزّمان، اختصاص يافته و در پايان آن، به برقراري صلح و آرامش جهان تحت حاکميت مؤمنان اشاره شده است.در ميان مکاتب بشري،پيش بيني هاي «رنه گنون» (عبدالواحد يحيي) از افول و فروپاشي تمدّن مادّي غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقيقت - که با نظر به داده هاي آيين هاي باستان و اديان ابراهيمي ارائه شده - خبر مي دهد.نظريّه پايان تاريخ «فوکوياما» پيروزي نهايي نظام غربي و حاکميّت ابدي آن بر سرتاسر جهان را پيش بيني کرده است و نظريّه «برخورد تمدّن ها» از «هانتيگون» جنگ جهاني تمدّن ها و نظم جهاني نوي بر اساس مرزهاي تمدّني را در پايان اين دوره از جهان، پيش بيني مي کند.
ماريه
«ماريه» از زناني است که در دودمان امامت خدمت مي کرد و در روز ولادت حضرت ولي عصر (عج) او را ديده که با انگشت سبّابه به سوي آسمان اشاره کرده و مي گويد: «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين وَ صَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّدِ وَ آلِهِ...».
حارث بن حراث
«حارث بن حراث» از قيام کنندگان قبل از قيام حضرت قائم (عج) است. امير المؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد: رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلّم فرمود: مردي از ماوراء النّهر قيام خواهد کرد که به او «حارث بن حارث» گفته مي شود، فرمانده سپاه و پيشرو لشکريان او مردي است که به وي «منصور» مي گويند. و حکومت و سلطنت را براي آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلّم آماده و مهيّا مي کند و يا قدرت و سلطه اي براي ايشان فراهم مي سازد هم چنانکه قريش براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم زمينه ي حکومت او را فراهم نمودند. بر هر فرد مسلمان مؤمن واجب است وي را ياري دهد.(عقد الدُرر، ص 130)
نهج البلاغه و قائم
مسأله مهدويّت امام دوازدهم (عج) و ظهور آن حضرت در آخر الزّمان در کتاب «نهج البلاغه» از دو نظر قابل بررسي و داراي زمينه براي مطالعه و تحقيق است: نخست از ديدگاه مَلاحِم و پيشگوئيهاي امام که قسمتي (امثال روي کار آمدن بني اميّه، حکومت حجّاج بن يوسف، سقوط بني اميّه، افتادن زمام امور به دست بني العبّاس، قيام زنج در بصره، فتنه مغول و...) در گذشته به وقوع پيوسته است و قسمت ديگر مربوط به آينده جهان است از قبيل ظهور مهدي (عج) و قيام جهاني آن بزرگوار که به خواست خدا در آينده به وقوع خواهد پيوست. اکنون تنها به ذکر شماره خطبه هائي (شماره خطبه بر اساس نهج البلاغه چاپ «صبحي صالح» تنظيم شده است.) که حضرت در آن به مهدويّت اشاره فرموده اند اکتفاء می کنیم:خطبه 100- وَ خَلَّفَ فينا رَايَةَ الْحَقَّ... ؛ خطبه 138- يَعْطِفُ الْهَوي عَلَي الْهُدَي... ؛ خطبه 150-... يا قَوْمِ هَذا إبّانُ وُرودٍ کُلَّ مَوعُودٍ... ؛ خطبه 182- قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَة جُنّتَها... ؛ خطبه 187- ألا بِأبي وَأُمي هُمْ عِدّةٍ أسماؤهم في ألسّماءِ مَعْرُوفةٌ... ؛ خطبه 195- إلْزَموا الارضَ، وَ اصْبِروا عَلَي الْبَلاءِ... ؛ حکمت 147- أللهمّ بَلي لا تََخْلوا الْأرضِ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ،... ؛ حکمت 259- لَتَعْطِفَنَّ الدُّنيا عَلَينا...
مقدرة
لقب حضرت مهدي (عج) است. «مقدّرة» يعني توانائي. همانطور که از کثرت بروز و ظهور عجائب قدرتهاي الهي از آن حضرت به حدّي رسيده که گويا عين قدرت شده است.
يعقوب ابن منقوش
از جمله کساني که در زمان حيات امام حسن عسکري عليه السّلام امام قائم را مشاهده نموده، «يعقوب بن منقوش» است.
عمر بن يزيد
«عمر بن يزيد» برده فروشي بود که مليکه (مادر امام زمان (عج)) را به فرستاده امام علي النّقي عليه السّلام (بشر بن سليمان) فروخت.
انتظار ويرانگر
انتظار ويرانگر، فلج کننده و باز دارنده - که در واقع نوعي «اباحي گري» است - همواره مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است. اين نوع انتظار حاصل برداشتِ قشريِ مردم، از مهدويّت و قيام و انقلاب مهدي موعودعليه السلام است که صرفاً ماهيت آن را انفجاري مي دانند که فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها، تبعيض ها، اختناق ها، حق کشي ها و تباهي ها ناشي مي شود. نوعي سامان يافتن است که معلول پريشان شدن است. آن گاه که حق و حقيقت طرفداري نداشته باشد، باطل، يکّه تازِ ميدان گردد و جز نيروي باطل نيرويي حکومت نکند و فرد صالحي در جهان يافت نشود؛ اين انفجار رخ مي دهد و دست غيب براي نجات حقيقت - نه اهل حقيقت زيرا حقيقت طرفداري ندارد - از آستين بيرون مي آيد. بنابراين هر اصلاحي محکوم است؛ زيرا هر اصلاح يک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشني هست دست غيب ظاهر نمي شود! بر عکس، هر گناه، فساد، ظلم، تبعيض، حق کشي و هر پليدي به حکم اينکه مقدمه صلاح کلي است و انفجار را قريب الوقوع مي کند، روا است؛ پس بهترين کمک به تسريع در ظهور و بهترين شکل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است! اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدي موعودعليه السلام و اين نوع انتظار فرج - که منجر به نوعي تعطيل در حدود و مقررات اسلامي مي شود و نوعي «اباحي گري» بايد شمرده شود - به هيچ وجه با موازين اسلامي و قرآني وفق نمي دهد. بنابراين نکته مهم و اساسي اين است که منتظر واقعي، براي چنان برنامه مهمي، هرگز نمي تواند نقش تماشاچي را داشته باشد؛ بلکه بايد از هم اکنون حتماً در صف انقلابيون قرار گيرد؛ چرا که ايمان به نتايج و عاقبت اين تحوّل بزرگ، هرگز به او اجازه نمي دهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن «اعمال پاک» و «روحي پاکتر» و برخورداري از «شهامت» و «آگاهي» کافي است.
محل زندگي قائم در دوران كودكي
امام قائم (عج) از هنگام تولّد تا زماني که پدر بزرگوارشان امام حسن عسکري عليه السّلام به شهادت رسيد (از سال 255 تا سال 260 ه.ق) مخفي بود و تنها خواص از اصحاب او را مي ديدند و مسائل خود را از ايشان مي پرسيدند آن حضرت هنگام رحلت پدر، پنج سال داشت. به هر حال در روايات آمده، محلّ زندگي قائم (عج) در دوران کودکي همچون محلّ زندگي حضرت موسي عليه السّلام مخفي بود تا از گزند طاغوتيان محفوظ گردد.
دعای زمان غيبت و امتحان شيعه
«شيخ کليني» از امام صادق عليه السلام روايت کرده که اين دعا را به «زراره» تعليم فرمود، که در زمان غيبت و امتحان شيعه بخواند: «اللّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَکَ فَاِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفسَکَ لَم اَعْرِفْ نَبِيِّکَ اللّهُمَّ عَرِّفْني رَسوُلَکَ فَاِنَّکَ إنْ لَمْ تُعرِّفْني رَسولَکَ لَمْ اَعرف حُجَّتَکَ اللّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتکَ فاِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني».
محمد بن تومرت
ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه تومرت مغربي حسني در عاشوراي 485 ق. متولد شد و در 580 ق. در گذشت. او سلسله «الموحدين» را در آفريقا و اسپانيا بنيان نهاد. ابوعبداللّه از قبيله مصامد مراکش به شمار مي آمد و در آغاز کار، مردم را به نزديک بودن ظهور مهدي عليه السلام بشارت مي داد. در سال 514 ق خود را مهدي خواند و گروهي را پيرامون خويش گرد آورد. او را «مهدي هرغي» و نيز «صاحب دعوت عبدالمؤمن» مي خوانند، ابوعبداللّه مدتي در عراق درس خواند و مدتي نيز مجنون شمرده شد.
علي بن بلال
از شخصيّتهاي بزرگ و مورد اعتماد شيعه است که شهادت داده، امام حسن عسکري عليه السّلام، فرزندش مهدي(عج) را به چهل نفر از شيعيان نشان داده و خود او يکي از آنها بوده است.
حفظ جان امام زمان
نخستين فلسفه، حفظ جان حضرت مهدي عليه السلام به وسيله زندگاني مخفيانه است و خداوند با پنهان ساختن آن حضرت، ايشان را از شرّ دشمنان حفظ کرد. آن حضرت چون آخرين ذخيره الهي در زمين است و آن حاکميت فراگير و جهاني که در تمامي اديان وعده داده شده، تنها به دست او تحقق مي يابد بنابراين بر خداوند است که به هر وسيله ممکن، او را تا روز موعود حفاظت نمايد و حکمت الهي نيز بر پنهان زيستي او تعلق گرفته است.
طول عمر ياران قائم
از جمله خصائص قيام قائم (عج) طول عمر ياران آن حضرت است. در روايات اسلامي وارد شده که هر مرد در مُلک و حکومت آن جناب آنقدر عمر کند تا اينکه براي او هزار پسر متولد مي شود.
رجل
به معنی مرد از القاب رمزي حضرت مهدي (عج) در هنگام تقيّه ايشان است که شيعيان، آن حضرت را به اين اسم مي خواندند.
بيوح
در حديثي از امام رضا عليه السلام روايت شده است که فرمود: «پيش از اين امر (قيام حضرت مهدي (عج)) کشتار «بيوح» روي خواهد داد». راوي گويد، پرسيدم: «بيوح چيست؟» حضرت فرمود: «جنگ پيوسته ي بدون قطع شدن است».(بحارالانوار، ج 52، ص 182)
رب الارض
از القاب حضرت مهدي (عج) است. اين لقب از قرآن برداشت شده است.
كوههاي چين
در روايات مهدويّت، مکانهائي ذکر شده که حضرت مهدي (عج) آنها را فتح خواهند کرد و بر دشمنان پيروز خواهند شد. کوههاي چين و گيلان را يکي از اين فتوحات اعلام کرده اند.
بئرمعطله
از القاب حضرت مهدي (عج)، «بئرمعطّله» است. علي بن ابراهيم در تفسير خود، از امام صادق عليه السلام روايت کرده که در تفسير آيه شريفه ي 45 سوره حج فرمود: «که اين مَثَلي جاري براي آل محمّد عليه السلام است. «بئرمعطّله» چاهي را گويند که از آن، آب کشيده نمي شود و همچنين آن امامي که غايب شده است». پس، از او تا وقت ظهور، علمي اقتباس نمي شود.(نجم الثاقب،باب دوّم،ص62)
حسين بن روح
«ابوالقاسم، حسين بن ابي بحر» را مورّخان و محدّثان گاهي «نوبختي» زماني «روحي»، گاهي «حسين بن روح بن بني نوبخت» و بعضاً «قمي» نوشته اند. روايات چندي وجود دارد که «نوبختي» اهل قم بوده است، گويند در گفتگوي فارسي به لهجه ي اهالي آبه (از حومه قم) سليس و روان بود. وي سوّمين نائب خاص حضرت قائم (عج)، (از نوّاب اربعه) در دوران غيبت صغري بود. او از شيوخ مورد اعتماد «محمّد بن عثمان» (دوّمين نائب خاص) بود. زماني محمّد بن عثمان، بزرگان و مشايخ شيعه را گرد آورد و گفت: «هر گاه براي من حادثه اي پيش آيد و مرگم فرا رسد وکالت (و نيابت از امام دوازدهم) با «ابوالقاسم بن روح» خواهد بود. من مأمور شدم که او را به جاي خود معرّفي کنم». حسين بن روح در هجدهم ماه شعبان سال 326 هـ.ق در گذشت. قبر شريفش در بغداد در وسط بازار عطاران، در انتهاي کوچه اي است که در آنجا بقعه و صحن مختصري بنا کرده اند.
ابن خلدون
هيچ کس از سنّي و شيعه، منکر اين نيست که موضوع حضرت مهدي (عج) موضوعي است که پيامبر از آن خبر داده و اوست که پرچم اسلام را در روي کره ي زمين افراشته مي کند و عدالت، سرتاسر جهان را فرا مي گيرد. تنها «ابوزيد عبدالرحمن بن محمّد» معروف به «ابن خلدون» از بزرگان و حکما و مورّخان معروف متولد 732 هـ.ق در تونس و متوّفي 806 يا 808 هـ.ق است که در مقدّمه ي تاريخ خود، احاديث مربوط به امام زمان (عج) را با حديث بي اساس و مجعولي که مي گويد: «لامَهْدي اِلاّ عيسي بْنِ مَرْيَم: مهدي جز حضرت عيسي بن مريم نيست»مورد ايراد قرار مي دهد. چون در عصر «ابن خلدون» نظر به شرايط خاصّي که در جهان اسلام پيش آمده و تب مهدي پرستي بالا گرفته بود، افراد فرصت طلب براي پيشبرد اهداف خود از عنوان مهدي موعود استفاده مي کردند. لذا «ابن خلدون» به خاطر سوء استفاده از اين حقيقت، به خود عقيده نيز، بي اعتقاد شده و در صحّت احاديث شبهه کرده است. او فصلي از کتاب خود، بالغ بر 20 صفحه را به بحث درباره ي مهدويّت و انتظار مردم درباره ي منجي موعود، اختصاص داده است. وي به نقل و نقد احاديث سي و شش گانه اي که بزرگان علم و حديث آنها را درباره ي ظهور حضرت مهدي (عج) يادآور شده اند، پرداخته است. البتّه او به شهرت اين احاديث اعتراف کرده است و انگيزه ي مخالفت او، با اين احاديث تعصّبهاي خاصّ مذهبي و پاره اي از مصلحت انديشيهاي بي دليل است. برخي گفته اند؛ تحليل سياسي از مقدّمه ي او گوياي اين است که انکار او جنبه ي سياسي دارد، زيرا در برابر فاطميين که ادّعاي مهدويّت کرده بودند، او هم انکار مهدويّت نموده است. امّا بزرگان، پيشوايان و دانشمندان اسلام گفتار او را ردّ کرده اند. بخصوص «ابن عبدالمؤمن» که کتاب ويژه اي نوشته و سي سال قبل در شرق و غرب انتشار يافته است.
وادي يابس
يعني بيابان بي آب و علف و سرزميني است که در ما بين مکّه و شام واقع شده است و طبق روایات سفياني از آنجا بر عليه حضرت قائم (عج) خروج خواهد کرد.
در مراسم حج، ديده نميشود
از مراکزي که امام عصرعليه السلام در غيبت صغري مشاهده مي شد، مراسم حج است. اما در غيبت کبري، برابر رواياتي که وارد شده، حضرت در مراسم حج شرکت مي کند و مردم را مي بيند؛ اما مردم او را نمي بينند و نمي شناسند. امام صادق عليه السلام فرمود: «امام قائم دو غيبت دارد: در يکي، در مراسم حج شرکت مي کند، مردم را مي بيند، اما مردم او را نمي بينند و نمي شناسند».
غاية الطالبين
از القاب امام زمان (عج) مي توان به «غايةالطّالبين» اشاره کرد.
خطبه قيام
حضرت مهدي عليه السلام پس از ظهور و قبل از قيام خطبه اي ايراد خواهد کرد. امام باقرعليه السلام در اين باره مي فرمايد: قائم در آن هنگام (ظهور) در مکه است. پشت به بيت اللّه الحرام تکيه داده چنين ندا کند: اي مردم! ما از خدا ياري مي طلبيم و از مردمي که دعوت ما را اجابت کنند، ما اهل بيت پيامبرتان محمد هستيم و سزاوارترين مردم به خدا و به محمدصلي الله عليه وآله، هر که در مورد آدم با من محاجّه کند، بايد بداند که من نزديک ترين کس به آدمم. هر که درباره نوح با من به گفت وگو بر خيزد، بداند که من سزاوارترين کسي به نوحم. هر که در زمينه ابراهيم با من الاحتجاج کند، بداند که شايسته ترين مردمان به ابراهيمم. هر که در مورد محمدصلي الله عليه وآله با من محاجه نمايد، بداند که من نزديک ترين مردمان به محمدم، هر که درباره پيامبران با من گفت وگو کند، من سزاوارترين مردمان به پيامبرانم. من بازمانده آدم، ذخيره اي از نوح، برگزيده اي از ابراهيم و انتخاب شده اي از محمدصلي الله عليه وآله هستم. بدانيد! هر که در کتاب خدا با من به محاجّه برخيزد، من سزاوارترينِ مردم به کتاب خدا هستم. بدانيد! هر که در سنّت رسول خدا با من محاجّه نمايد، من به سنّت رسول خدا سزاوارترينم. شما را به خدا سوگند! هر که سخن را امروز بشنود، به ديگري که حاضر نيست برساند. به حق خدا و حق پيامبرش و به حق خودم - حق من بر شما حق قرابت من به پيامبر خدا است - از شما مي خواهم که مرا ياري نماييد و در برابر کساني که به ما ظلم کردند، از ما حفاظت کنيد. ما را بيم دادندو به ما ستم نمودند و ما را از ديار و فرزندانمان راندند. بر ما جور نمودند و حقمان را سلب کردند و اهل باطل بر ما دروغ بستند. خدا را! خدا را! ما را در نظر آوريد، ما را رها نکنيد و ياريمان کنيد که خداي تعالي شما را ياري خواهد نمود».(الغيبة، باب چهاردهم، حديث 67).
نيابت عام
پس از پايان يافتن دوران غيبت صغري و نيابت خاصه و با آغاز «غيبت کبري» هدايت شيعيان تحت عنوان «نيابت عامّه» از طرف حضرت مهدي عليه السلام به خود شکل گرفت. به اين صورت که امام عليه السلام ضابطه اي کلي و صفات و مشخصاتي عام به دست داد که در هر عصر، فرد شاخصي که آن ضابطه - از هر جهت و در همه ابعاد - بر او صدق کند، نايب امام شناخته شود و به نيابت از او در امر دين و دنيا، ولي جامعه باشد. سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفش حرام خواهد بود. به راستي همين نايبان عام حضرت مهدي عليه السلام هستند که در طول غيبت کبري، دين مقدس اسلام را از انحراف حفظ نموده، مسائل مورد نياز را براي مسلمانان بيان کرده اند و دل هاي شيعيان را بر اساس عقايد صحيح، استوار ساخته اند. به راستي تمامي موفقيت ها و پيروزي هاي مختلف، با مجاهدت و تلاش خستگي ناپذير محدثان و فقيهان شيعه - از اواخر غيبت صغري تا به امروز - بوده و حيات و نشاط و پويايي تشيّع را تضمين نموده است.
زيديه
«زيديّه» گروهي از سپاه سيّد حسني هستند که پس از ظهور امام زمان (عج) با ايشان بيعت نمي کنند و تعداد آنان را چهار صد هزار نفر ذکر کرده اند. مصحف ها و قرآن در گردن آنان حمايل است و آنچه مشاهده مي کنند از دلائل و معجزات، آن را حمل بر سِحْر مي کنند و مي گويند اين سخنان بزرگي است و اينها همه سِحْر است که به ما نموده اند. پس امام قائم (عج) آنچه آنان را نصيحت و موعظه کند و آنچه از معجزات بياورد در آنها تأثير نخواهد کرد. تا سه روز ايشان را مهلت مي دهد و چون موعظه ي آن حضرت را که حق است قبول ننمايند امر مي فرمايند که گردنهاي آنها را بزنند. حال آنان، شبيه به حال خوارج نهروان که در لشکر امام علي عليه السلام در جنگ صفّين بودند، است.
مجازي بالأعمال
يعني کسي که با توجّه به اعمال جزاي نيک و بد را مي دهد و آن لقب امام زمان (عج) است.
خاتم الائمه
در کتاب «جنّات الخلود» از القاب حضرت مهدي (عج) شمرده شده است.
احمد بن عبدالله هاشمي
يکي از 39 نفري که پشت سر حضرت قائم (عج) و به امامت ايشان بر پدر بزرگوارش (امام عسکري عليه السلام) نماز خوانده، و حضرت ولي عصر (عج) را از نزديک مشاهده کرده است، «احمد بن عبدالله هاشمي» است.
مليكه
به معني ملکه و شهبانو و نام مادر بزرگوار امام زمان (عج) است. او از طرف مادر نوه «شمعون بن حمون بن صفا» از حواريون مخصوص حضرت عيسي عليه السّلام و وصيّ او به شمار مي رفت. او نامهاي ديگر مانند: نرجس، ريحانه، خمط، صقيل (صقيل)، سوسن، حديث، حکيمه، و مريم نيز دارد، خواهر امام هادي عليه السّلام (حکيمه) او را به عنوان (سيّده) يعني خانم مي خواند. هنگامي که مليکه به خانه امام حسن عسکري عليه السّلام وارد شد. امام هادي عليه السّلام به خواهرش حکيمه فرمود: «او را به خانه ببر و دستورات اسلامي را به او بياموز، او همسر فرزندم حسن عليه السّلام و مادر مهدي آل محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّّم خواهد بود، آنگاه به مليکه رو کرد و فرمود: مژده باد تو را به فرزندي که سراسر جهان را با نور حکمتش پر از عدالت و داگري کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور باشد». او در سال 261 هجري و به روايتي قبل از به شهادت رسيدن امام حسن عسکري عليه السّلام از دنيا رفت و قبر شريفش در سامراء پشت قبر منوّر همسر بزرگوارش قرار گرفته است.
شناخت امام زمان
شناخت امام در هر زمان بر پيروان لازم و ضروري است؛ ولي آنچه شناخت رهبر آخرين را از اهميتي دو چندان برخوردار مي سازد، شرايط ويژه او است. ولادت پنهان، زيست پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخي از اين ويژگي ها است. زمينه سازان - که همان ياران حضرت مهدي عليه السلام هنگام ظهور هستند - امام خويش را به بهترين وجه مي شناسند و اين شناخت آگاهانه در تمامي وجودشان رسوخ کرده است. بنابراين زمينه سازي براي ظهور آن حضرت، بدون شناخت آن بزرگوار امکان پذير نخواهد بود. حضرت مهدي عليه السلام هر چند در پس پرده غيبت است؛ ولي هرگز جمال وجودش براي انسان هاي مهدي باور و مهدي ياور پنهان نبوده است. اگر معرفت به آن حضرت نباشد، ديدن ظاهري ايشان نيز سودي در بر نخواهد داشت، چنان که کساني بودند که همواره جمال دلنشين پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام را زيارت مي کردند؛ ولي بهره معرفتي چنداني از آن اسوه هاي آفرينش نبردند.
احمد بن عبدالله هاشمي
يکي از 39 نفري که پشت سر حضرت قائم (عج) و به امامت ايشان بر پدر بزرگوارش (امام عسکري عليه السلام) نماز خوانده، و حضرت ولي عصر (عج) را از نزديک مشاهده کرده است، «احمد بن عبدالله هاشمي» است.
فرشتگان قيام امام حسين
از روايات استفاده مي شود که فرشتگاني در روز عاشورا، جهت ياري امام حسين عليه السلام نازل شدند؛ ولي به تقدير الهي آن گاه رسيدند که کارزار به پايان رسيده بود؛ از اين رو خداوند آنها را مأمور ساخت تا هنگام قيام منتقم خون امام حسين عليه السلام، در زمين بمانند و چون آن منتقم ظهور کرد، او را ياري کنند و انتقام خون شهيد کربلا را از ستمگران باز ستانند. شعار ايشان «يا لَثاراتِ الحُسَيْن» است.
محل زندگي قائم در دوران كودكي
امام قائم (عج) از هنگام تولّد تا زماني که پدر بزرگوارشان امام حسن عسکري عليه السّلام به شهادت رسيد (از سال 255 تا سال 260 ه.ق) مخفي بود و تنها خواص از اصحاب او را مي ديدند و مسائل خود را از ايشان مي پرسيدند آن حضرت هنگام رحلت پدر، پنج سال داشت. به هر حال در روايات آمده، محلّ زندگي قائم (عج) در دوران کودکي همچون محلّ زندگي حضرت موسي عليه السّلام مخفي بود تا از گزند طاغوتيان محفوظ گردد.
زوراء
از جمله مکانهايي که در احاديث مربوط به قائم (عج) از آن سخن به ميان آمده، شهر «زوارء» است. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم در توصيف شهر زوارء فرمود: «شهري است در مشرق که در بين رودها واقع شده که در اين شهر شرورترين انسانها ساکن مي شوند و عدّه اي از ستمکاران امّت من هم در آنجا سکني مي گزينند».همچنين امام صادق عليه السلام نيز در اين رابطه فرمود: «در حوالي روي کوه سياهي است که در پايين آن کوه شهري بنا مي شود که آن را «طهران» مي نامند و آن «دار الزوراء» است و...» اهل شهر زوراء دچار قحطي و فتنه و بلا مي شوند
فرائد
«فرائد» نام کتاب «ميرزا ابوالفضل گلپايگاني» است. به قول خود وي اين کتاب را در استدلال به صحّت دعوي باب و بهاء نوشته و مشتمل بر سه فصل: استدلال به آيات قرآني و استدلال به احاديث و به اخبار و تقرير است. اساس ساير نوشته هاي بهائيگري در نقل آيات و روايات و شواهد تاريخي و تأويل هر مطلبي به نفع دعوي باب و بهاء، دو کتاب «فرائد» و «ايقان» است.
باقريه
«باقريه»، به گروهي از شيعيان که معتقد به رجعت امام محمدباقرعليه السلام بودند، گفته مي شود. آنان رشته «امامت» را از حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام به نواده او امام محمدبن علي بن الحسين عليه السلام معروف به باقرعليه السلام کشانيده و او را «مهدي منتظر» مي دانستند. از نظر آنان جابربن عبدالله انصاري روايتکرده که رسول خدا به او فرموده است: «همانا تو او را خواهي ديد و چون او را ديدي سلام مرا به وي برسان». جابر آخرين کس، از اصحاب پيغمبرصلي الله عليه وآله بود که در سن پيري و نابينايي در گذشت. وي به دنبال حضرت امام محمدباقرعليه السلام - که در آن وقت کودک بود - در کوچه هاي مدينه مي گشت و مي گفت: «يا باقر! متي القاک»؛ يعني، اي باقر! من کي تو را ديدار خواهم کرد؟ روزي دريکي ازکوچه هاي مدينه، به آن حضرت برخورد و او را به سينه خود چسبانيد. سر و دستش را بوسيد و گفت: اي فرزند من! جد تو رسول اللَّه به تو سلام مي رساند. گويند: در همان شب پس از ديدار آن حضرت، جابر در گذشت. «باقريه» گويند: از آنجايي که جابر مأمور رسانيدن سلام از طرف جدّش به وي بود، پس آن حضرت «مهدي منتظر» است و البته اين استدلالي بسيار سست و واهي است.
معجم احاديث الامام المهدي
کتاب معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام از سوي هيئت علمي مؤسسه معارف اسلامي قم - که مرکب از عده اي از افاضل و فرهيختگان است - با اشراف حجةالاسلام علي کوراني و تحت رياست آيةاللّه سيد عباس مهري جمع آوري شده و در سال 1412 ق در پنج جلد انتشار يافته است. اين کتاب، تقريباً داراي دو هزار حديث در موضوعات مختلف و متنوع مربوط به امام زمان عليه السلام است. با نگاه به چهارصد منبع قديم و جديد، مطبوع و مخطوط و سنّي و شيعي گردآوري شده است.
خاتم الائمه
در کتاب «جنّات الخلود» از القاب حضرت مهدي (عج) شمرده شده است.
كار
«کارّ» به معني «رجوع کننده» و «باز گرداننده» و لقب مهدي موعود (عج) است. آشکار است که آن حضرت از عالم غيب آگاه و استتار برمي گردد و جمعي از مردگان را بر مي گرداند.
نجبا
طبق روايتي که از حضرت علي عليه السلام و امام باقرعليه السلام نقل شده «نجبا» ياران مهدي از سرزمين مصر هستند: «نجبا از مصر بيرون مي آيند... که راهبان شب و شيران روز هستند، دل هايشان چون فولاد سخت است. در ميان رکن و مقام با او بيعت مي کنند».
ويژگيهاي ياران خاص
بيشتر ياران خاصّ حضرت در سن جواني اند و بزرگسالان در ميان آنان کم هستند. اين ياران داراي افکاري متحد و آرايي يکنواخت بوده و دل هاي شان به هم پيوسته است. امام علي عليه السلام در اين باره فرموده است:«همانا ياران قائم عليه السلام همگي جوانند و پير در ميانشان نيست، مگر به اندازه سرمه در چشم يا به قدر نمک در توشه راه و کمترين چيز در توشه راه نمک است». در آنان اختلافي در انديشه و رأي و يا گفتار نتوان يافت. گويي همه ايشان داراي دل وانديشه و زباني واحدند. از تنهايي هراسي ندارند؛ چرا که انساني که با خداي عزوجل مرتبط باشد، هرگز هراس ندارد. آرزويشان اين است که در راه خدا شهيد شوند.
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: برچسبها:
پرچم حضرت مهدي هنگام ظهور ,
خيمه ,
نهج البلاغه و قائم ,
محل زندگي قائم در دوران كودكي ,
حفظ جان امام زمان ,
كوههاي چين ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0