قطعه و مفرد
رخسار
پيش رخسارم اگر خورشيد مهتاب من است
مادرم ام البنين است علي باب من است
رباعي و دوبيتي
دعا
امشب عزا گرفتهي غوغاي مادرم
هستم خموش و گوش به آواي مادرم
گر منصبم چنين شده «سقاي تشنه لب»
اين است مرحمت از دعاهاي مادرم
اشعار عروضي
روحِ وفا
ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندي
شهد وفا و غيرت، بر جان من چشاندي
گفتي كه همچو بابا، از هر گُنه برّي باش
رفتي ميان ميدان، هميشه حيدري باش
من اين همه ادب را، درس از شما گرفتم
من از صفاي روحت، روحِ وفا گرفتم
از زحمت تو مادر، شد حالِ من خدايي
با شورِ تو ابالفضل، گرديده كربلايي
وقت وداع آخر، گفتي به شور و شين باش
در كربلا تو عباس، قربونيِ حسين باش
وقتي كه تو شنيدي، گشتم شهيد و عطشان
گفتي به شور و شوقي صد مرحبا پسر جان
تا ذكر يا حسينت، را من در جنان شنيدم
در پيش روي زهرا، كردي تو رو سفيدم
مذهب
بنال اي دل شب ام البنين است
شب تاب و تب ام البنين است
صداي قطرههاي آب لرزان
غم روز و شب ام البنين است
به طفلان حال عباس بگويد
وفا چون مذهب ام البنين است
ميان نالهها امشب بنالد
ابالفضلم گلِ ام البنين است
اگر شد كار عباسش دليري
شجاعت مكتب ام البنين است
اگر عباس او باب كرم شد
سخاوت منسب ام البنين است
كتاب غيرت و عشق و شهادت
نمي از مشربِ ام البنين است
شرحه
اين صداي ناز عباسِ من است
نغمههاي راز عباسِ من است
شرحه بر بيت خموشم ميرسد
باز تكبيرش به گوشم ميرسد
آمده آهِ ابالفضلم به گوش
مشك دارد گه به دندان گه به دوش
ناله با اين گريههايم ميكند
آمده مادر صدايم ميكند!
من دعا بي قدر و بي حد گويمت
اي ابالفضلم خوش آمد گويمت
آمدي مادر فداي موي تو
پس چرا خاكي شده گيسوي تو؟
گو مگر روي زمين افتادهاي؟
گو مگر از صدر زين افتادهاي؟
كار مادر اشك مجنوني شده
چشم عباسم چرا خوني شده؟
چنگ خود كي پاي زلفانت زده؟
تير كين كي بر دو چشمانت زده؟
با دو دستت دست مادر را بگير
تا كشم از چشم شهلاي تو تير
واي عباسم دو دستانت كجاست؟
بازوان همچو مردانت كجاست؟
مادرت شد سرفراز جنگ تو
علقمه شد عرصهي آهنگ تو
من شنيدم از وفا و غيرتت
دور تو گردم فداي هيبتت
من شنيدم طعنه بر رشكت زدند
مادرم تا تير بر مشكت زدند
من شنيدم بي دو دست از روي زين
اي گلم با صورت افتادي زمين
دامن زهرا سرت بگرفته است
آه! زهرا در برت بگرفته است
بانويم از غم رهايت كرده است
فاطمه مادر صدايت كرده است
حاجي من حج تو باشد قبول
اجر تو با دست زهراي بتول
آمدي اين دل حزين با خود ببر
مادرت ام البنين با خود ببر
ذكر و سرود
تسليت
دل به غصه شد قرين
در غم ام البنين
واي از اين غوغا ـ تسليت مولا
اي ابالفضل حزين
حالِ زار ما ببين
آه و واويلا ـ تسليت مولا
زادهي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
ميزند آتش به جان
نالهي اربابمان
اي اميدِ ما ـ تسليت مولا
شرحِ مژگانِ تَرَت
دردِ دل با مادرت
اي همه نجوا ـ تسليت مولا
زادهي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
اي كه در تاب و تبي
در عزاي امشبي
مرغِ دلْ شيدا ـ تسليت مولا
هم ز غم زاري كني
هم عزاداري كني
مرزِ هر رؤيا ـ تسليت مولا
زادهي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
دامان
مادر به شور و شين است ـ ابالفضل (2)
در ذكرِ يا حسين است ـ ابالفضل (2)
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
گويد كه زخمِ دل را خدايا تسلي
عباسِ نورِ عين است ـ ابالفضل (2)
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
با حالِ بيقراري به اشك و شراره
بر لب ذكر حسين و ابالفضل و داره
در فكر كربلا و شهيدان بنالد
گويد اي واي حسينم كه مادر نداره
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
وقت وداع مادر كه وقت سفر شد
شهرِ مدينه غرقِ عزا و شرر شد
مادر بر روي دامانِ عباسِ حيدر
چشمان خود ببست و كه عمرش به سر شد
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
شور و بحر طويل
ام البنين ـ ام البنين(2)
مادر خستهي من، آمدهام كنارت، خيز و ز جا ببيني، عباسِ با وقارت، بين جنان نشسته، فاطمه انتظارت، مانده به ره دو چشمش، حسينِ بيقرارت، آمدهايم كه مادر، در بر تو بشينيم، با سه برادرانم، گل ز رخت بچينيم، لحظهي آخرت را، از غم تو بميريم، از شه كربلايي، جمله مدد بگيريم ...
ام البنين ـ مادرِ آقام ابالفضل (3)
من از غمِ بي مادريت در به درم ابالفضل
در اين عزا مولا ببين خونجگرم ابالفضل
لحظهي انتظار داره ام البنين چه حالي
ذكر دو لبهاش ميخونه اي پسرم ابالفضل
* * *
تو اين عزاي مادرت ظرفِ دلت لبالب
خون ميريزه به دامنت با ذكرِ پاكِ يارب
چشمِ انتظارِ مادري ميونِ عرشِ اعلا
مهمون برات ميرسه از شهرِ مدينه امشب
* * *
آقام ابالفضلِ علي اي شاه و اي اميرم
اجازهاي بده آقا امشب و پر بگيرم
برم بگيرم تو بغل آيينهي بقيع رو
تو روضههاي مادرت جون بدم و بميرم
:: موضوعات مرتبط:
,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0